شاهنامه تاریخ ایران را از آغاز استقرار نیاکان ما در فلات زرخیز ایران تا پایان حکومت دین، دولت ساسانیان یعنی مدت زمانی بیش از هشت هزار سال را در بر می گیرد. شاهنامه نقل یک تاریخ هشت هزار و پانصد ساله است! آن تاریخ طولانی را برای درک بهتر ، می توان به دو دوره ی کهن و باستان تقسیم کرد:
دوره ی کهن از آغاز تا ۵۳۰۰ سال به این سو که مقارن با پایان زنجیره ی لهراسبیان است، و دوره ی دوم که از بعد از آن تا پایان حکومت ساسانیان را در بر می گیرد:
منتهی یک نکته را باید در اینجا ذکر کرد و آن اینکه:
میان این دو دوره تاریخ یک مقطع زمانی که در حدود هزار و ششصد سال می شود بیان نشده است. چرا، شاید چون اسناد آن ۱۶۶۲ سال در اختیار فردوسی نبوده است . فردوسی بزرگ هر بیتی را که گفته، مبنی بر سند و اسناد موجود بوده است. بنابراین بدیهی است که اگر اسناد تاریخی یک مقطع زمانی ۱۶۶۲ ساله را در اختیار نداشته، نمی توانسته آن را به زبان شعر در آورد. اما همه ی آنچه که در شاهنامه است، تاریخ صادق ایران است که شاعر توانا، آن را به دقت و با امانتداری تمام به شعر درآورده است.
بنابراین شاهنامه تاریخ ایران است . اما کی دوره حدود هزار و ششصد ساله آن که حد فاصل بین پایان دین دولت اول زرتشتی یعنی از پس از دوره ی پادشاهی همانا شروع کار ساسانیان را ندارد. این موضوع باعث شده که برخی مسایل تاریخی مربوط به این دوره ی هزار و ششصد ساله مبهم و گاهی درهم بیان شود، تا حدی که اسکندر گجستگ در برخی جاها مورد ستایش قرار می گیر د. چون او را با کورش بزرگ اشتباه گرفته اند و یا نکات دیگری از تاریخ ایران تا حدی آشفته گونه بیان شده است.
باری گفتیم که می توان آن تاریخ طولانی مذکور در شاهنامه را به دو بخش کهن و باستان تقسیم کرد: در بخش نخست یعنی دوران کهن که بیش از ۵۳۰۰ سال است، سلسله های پیشدادیان، فریدونی یان، کیانی یان و لهراسبی یان، به ترتیب اداره ی کشور را در دست داشتند. به باور پاره ای از پژوهندگان، سلسله ی کیانیان با پایان کار کی خسرو، تمام می شود و سلسله ی تازه ای که باید آن را لهراسبیان نامید، آغاز می شود.
لهراسبیان کیانیان فریدونیان پیش دادیان
لهراسب کی قباد فریدون کیومرث
گشتاسب کی کاووس ایرج هوشنگ
بهمن کی خسرو منوچهر تهمورث
همای نوذر جمشید
داراب زوتهماسب ضحاک
دارا گرشاسب

ایران در حال حاضر سیزده هزار سال تاریخ تمدن (و با اندکی احتیاط می توان گفت حتی مدون) دارد. شاهنامه بیان رویدادهای این تاریخ است. آنگاه هر هزار سال از این تاریخ طولانی به نام یکی از شخصیت های مهم و مطرح آن هزار سال نامیده شده است. برای همین هم هست که بطور مثال در شاهنامه می خوانیم ضحاک هزار سال سلطه داشت. در واقع حکومت هزار ساله ی ضحاکیان هزار سال بوده است که آن هزار سال بنام نخستین فرد این سلسله یعنی ضحاک نامیده شده است.
در آغاز تاریخ تمدن و فرهنگ ایرا ن، « انسانِ » آغازگر هزاره و یا انسان برتر هزاره های ۱۲ هزار سالی، نماد هزاره است و هزاره نام او را بر خود دارد. بدین سان، همه ی کارهایی که در زمینه ی پیش رفت تمدن و فرهنگ در آن هزاره انجام گرفته است، به نام اوست. هزاره های کیومرث (اسد یا شیر)، هوشنگ (سنبله یا خوشک)، جمِ جم یا جمِ شید (میزان یا ترازو) و ضحاک (عقرب یا کژدم)، از این دست اند. البته، از راه اسناد و مدارکی که در شاهنامه بازتاب داده شده اند، می دانیم که در هزاره ی هوشنگ، شخصیت برتر دیگری نیز مانند تهمورث، حضور داشته است.
اما در هزاره ی فریدون، تاریخ شکل دقیق تر می گیرد. در این هزاره، در کنار فریدون، ایر(ج)، منوچهر، نوذر، زوتهماسب، گرشاسب، کی قباد، کی کاووس، کی خسرو، لهراسب و گشتاسب نیز حضور دارند.
بدین سان، تاریخ کهن ایران که تا این مرحله، بیشتر موضوعی است، «شخصیتی موضوعی» می شود. یعنی همه آن چه که در عرض هزار سال در این سرزمین انجام شده، از پیشرفت در زمینه ی تمدن و فرهنگ گرفته تا نبردها و… تنها زیر نام فرد شاخص یا نماد هزاره ثبت و ضبط نشده است؛ بلکه دقیق تر شده و با نزدیک تر شدن به زمان زرتشت، کارها بر پایه ی «شخصیت موضوع» گزارش شده است. از این رو، با توجه به زایش زرتشت که در پایان این هزاره و آغاز هزاره ی دهم است، می توان با تقریب (کمابیش) زمان زندگی شخصیت های هزاره ی نهم (هزاره ی فریدون) را تعیین کرد.
محاسبات استاد ذبیح بهروز، راه را به روی زمان گذاری بر تاریخ کهن ایران گشود ، اما به تنهایی برای انجام این کار مهم کافی نیست. از این رو، بررسی و پژوهش آب و هوای فلات ایران در دوران کهن و باستان و نیز کند وکاو دوره های گوناگون تمدن بشر، مانند دوره ی مس، مفرغ و …، تطبیق اسناد و مدارکِ به جای مانده، با دوره های دوازده هزارسالی، آب و هوای فلات ایران در دوران کهن و باستان و نیز دوره های گوناگون تمدن بشری و … می تواند ما را برای زمان گذاری بر تاریخ کهن ایران، یاری دهد.
فلات یا پشته (نجد) ایران، یک واحد شناخته شده ی جغرافیایی در سطح جهانی است. مرزهای فلات ایران، عبارتند از کوه های قفقاز و رودخانه های آمو دریا و سیر دریا در شمال. از خاوران، پامیر و رود سند. از جنوب اقیانوس هند و خلیج فارس و از باختر، رودخانه ی فرات.
این سرزمین پهناورکه بیش از ۴ میلیون کیلومترمربع وسعت دارد، در درازای چند هزار سال، قلمرو دولت ایران بود. البته در زمان های بسیار، این قلمرو از پهنه ی فلات ایران فراتر رفته است و در زمان هایی نیز چندین دولت ایرانی) در آرامش و یا جنگ و ستیز ( در کنار هم در این پهنه فرمانروایی داشته اند.»

به نظر می رسد « نخستین کیش ایرانیان در هنگام جمشید پدیدار شد و آن
کیشی است که نگرش به آسمان دارد، و خورشید و ماه و ستارگان، در آن ستایش
می شده اند.»
در شاهنامه نیز آمده است:
نیایش همی کرد خورشید را چنان چون که بُد راه جمشید را
پس به نظر می رسد ستایش خورشید و ستارگان و طبیعت مورد نظر آنان بوده است که به کیش مهر می رسند. به طور قطعی مسلم است که دست کم از آغاز پادشاهی فریدون(شش هزار سال پیش) کیش مهر در ایران جاری و رایج بوده است.
این کیش تا زمان زرتشت میان ایرانیان رایج بود و مکتب زرتشت نیز آن را کنار نگذاشت و بسیاری از اندیشه ها و ارز ش های آن در کیش زرتشتی نیز وارد شد و جریان و تداوم یافت. «چنان که هنوز نیز بسا از آن ارزش ها در میان مردمان مسلمان ایران روان است.»
اما امروز، بخواهیم نزدیک ترین دین به کیش مهر را بیاوریم باید به سراغ مسیحیت برویم. مسیحیت و باورهای آن برگرفته از کیش مهر ایرانیان عهد کهن می باشد. «… برخی از ایرانیان به دنبال یافتن چراگاه ها، به سوی خوروران (اروپا) رفتند، گروهی از آنان به سوی خراسان و دشت های آسیایی میانین کوچیدند، اما آنان نیز کیش خود را به همراه خویش به سرزمین های تازه بردند، چنانکه تا روایی کیش مسیح، اروپاییان را کیش مهری بود. نمونه ها از نقش و ارزش خورشید در شاهنامه بسیار است. نمونه:
بدو گفت رستم، که ای پهلوان درودت ز خورشید روشن روان
یادمان باشد که خورشید آن چنان ارزش و اهمیتی برای ایرها داشت که نشان پرچم ایرانیان هم از آن زمان بود. تا آنکه در حدود سه هزار و هشتصد و پنجاه سال پیش، زرتشت در میدان اندیشه و خرد ایران سر برافراشت و ایرانیان بدو گرویدند. از برترین ویژگی های اندیشه ی زرتشت، است که وی با جنگ و خونریزی هم رای نبود، و لذا چنین دستوری نداد. به همین دلیل این کیش از مرز ایران راه به دیگر کشورها نگشود. (اگرچه بعد از زرتشت، اسفندیار به دستور پدر دچار این خطا گردید و بسیاری از بی گناهان را به این بهانه آزرد.)
مصلحان دیگری نیز در ایران پدید آمدند و در زمان ساسانیان نیز مزدکیان و مانویان خیلی رشد کردند که برخی باورها و رفتارها و اندیشه های آنان تا این زمان نیز در مکاتب مختلف فلسفی باقی است.
در اینجا، باید یادی هم از کیش و آیین زروانی بکنیم. سخن از این آیین اینجا نمی گنجد. تنها به یک نکته اشاره می کنیم که «اگر ردپای زروانیسم را نگاه کنیم، حاوی یک حقیقتی است که ما آن را به درستی و تمامی برداشت نمی کنیم.»