خرد چیست ؟
برای دانستن اینکه خرد چیست باید با ظرافت و دقت به آن نگریست و اندیشه کرد. بیشتر افراد خرد را همان عقل می دانند . اما این آیا درست است ؟ آیا خرد همان عقل است ؟ بدیهی است که عقل نیز همچون خرد بسیار مهم و ارزشمند است و آدمی را اگر عقل نباشد ، گویی هیچ ندارد . برای روشن بودن بحث خوب است تعریفی از عقل بکنیم .
به طور کلی می دانیم عقل آن توان و قوه ای است که بایدها و نبایدها را و خوب ها و بدها را از هم تمییز می دهد . این بایدها و نبایدها و این خوب ها و بدها البته دو بخش بدیهیات و مبهمات را در بر می گیرد . برخی از بدها و زیان ها مثل در آتش نرفتن ، سم را نخوردن ، به هنگام خستگی و نیاز به خواب ، خفتن و از این گونه را بدیهی می دانیم که عقل آن ها را تشخیص می دهد . ولی برخی از امور هستند که در بین افراد نگاه متفاوتی به آنهاست. از نظر یک شخص ممکن است انجام کاری مفید و خوب باشد و انجام همان کار از دیدگاه فرد دیگر وارون این مطلب باشد. در ضمن عقل نوعی خودآگاهی انسان است که در هر مرتبه ای که باشد کار خود را انجام می دهد. به بیان دیگر می توان گفت: توان و تشخیص بدون آموزش در نهاد انسان سالم به عنوان عقل وجود دارد ، این عقل در همه ی آدمیان در هر مرحله ای از رشد جسمانی و روحی وجود دارد. اما با این رویکرد ما آدم های عاقلی را می بینیم که در یک موضوع دو رویکرد متفاوت در پیش گرفته اند. آیا نه این است که آن ها هر دو عاقل می باشند. پس چرا دو گونه رفتار کرده اند ؟ <<از بزرگی پرسیده اند : عقل چیست ؟ فرموده است : چیزیست که به وسیله ی آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید . >> آنگاه از او پرسیده اند : آیا حاکم فلان دیار عاقل است ؟ گفته است : بله ، عقل دارد . پرسیده اند پس کارهای ستمگرانه او عاقلانه محسوب می شود ؟ پاسخ داده است: << آن کارهای او نیرنگ است که نمایش عقل دارد ولی عقل نیست >>.
ببینید، با دقت در همین گفتگو درمی یابیم که عقل یک چیز واحد نیست و ممکن است دو صاحب عقل ، دو دیدگاه متفاوت درباره ی یک موضوع داشته باشند . پرسش این است که آن چیست که ایجاد تفاوت در نگرش به موضوعات می کند؟ آن گاه آن عاقلی که با نگرش انسانی و درست و صحیح به قضایا می نگرد با آن عاقلی که با نگرش سودجویانه شخصی قضایا را می بیند ، چه تفاوتی دارند ؟ چه چیزی است که یک فرد عاقل وا می دارد ، آن کند که آن باید . آن چیزی که فرد عاقل را وا می دارد عقل خود را در کار نیک به کار گیرد ، خرد است. به فرد نیکوکار و راست گفتار و درست پندار خردمند گویند. بدیهی است که دزدی توانا در امر دزدی را که از عقل و جستی و چالاکی هم در امر دزدی برخوردار است ، کسی خردمند نداند و ننامد . مثال بزرگ تر بزنیم: اگر به مردمان بگوییم ، چنگیز خونریز ، یا سکندر ویرانگر خردمند بوده است ، شنونده خنده اش می گیرد. در حالیکه همگان می داننداین گونه افراد به هر حال عقل داشته اند. اما اگر به مردمان بگوییم که زرتشت یا ابوعلی سینا یا امیر کبیر خردمند بوده اند، با تمام وجود می پذیرند.
البته بدیهی است که ضمن خردمند دانستن این افراد ، برای آنان عقل بسیار هم می دانند . بنابراین متوجه می شویم که بین عقل و خرد تفاوت هست که با نگاه ظریف دریافت می شود. شاید از همین اشارات این مطلب رسانده شده باشد که خرد از عقل بالاتر است و خرد برترین دارایی انسان است. آن گاه هر کس که از این دارایی ارزشمند بیشتر بهره گرفته و آن را به کار برد ، پیروزتر خواهد بود. شاید بتوان گفت : عقل و دانش انسان آن گاه که به پختگی و درایت کامل برسد خرد هست و هرکس باید بکوشد تا سر حد توان از خرد استفاده کند. در اهمیت عقل و خرد و ارزش والای این دو گوهر جای تردید و دودلی نیست. به این دو مهم در شاهنامه تاکید زیاد شده است. جالب آنکه اگر با ظرافت و دقت بیشتری به مفهوم این دو واژه توجه کنیم ، پی برده می شود که تفاوت هایی باهم دارند و خرد برتر و والاتر از عقل است. فرد عاقل برای راحت تر بودن و موفقیت بیش تر از همه تجارب و دانسته های خود و امکانات در دسترس استفاده می کند و آن ها را به کار می گیرد تا به نتیجه بهتر و پیشرفت در امور خود برسد. چنین آدمی را همه عاقل و زرنگ می دانند . درست هم تصور می کنند. به راستی چنین فردی عاقل و عقل مدار است ولی فرد خردگرا و خردمند از این ها بسی برتر است. خرد همان پیشرفت و پیروزی را با توجه به انسانیت و منافع عمومی و مصلحت جامعه و هنجارهای هستی به کار می گیرد. فرد خردگرا عقلش می رسد که برای منافع مادی جایی دروغ نگوید ولی ممکن است برای رعایت منافع کلی جامعه چنین نکند.
عقل آدمی را به بهره گیری از تجربیات گذشته وا می دارد. خرد اما ، ضمن توجه به دانسته های خوب قبلی جستجو می کند و جوان و تازه و نو و سالم است. پس بین خرد و عقل تفاوت هم هست. چنان که خرد با دانش هم یکی نیست. و خرد از این دو بالاتر است. از همین روی است که در شاهنامه ما دعوت به خردمندی می شویم.
موضوع ما در این نوشتار <<خرد در شاهنامه>> است. می دانیم که شاهنامه تنها یک کتاب به معنای متداول آن نیست. یعنی کتابی نیست که یک نفر نویسنده یا شاعر ِآن را از فکر خود تولید کرده باشد. شاهنامه روایت تاریخ طولانی یک ملت کهن است. بنابراین آنچه در شاهنامه است در اصل بیان دیدگاه و مکتب و فرهنگ ایران است. حال وقتی که می گوئیم <<خرد در شاهنامه>> در اصل و در واقع سخن از دیدگاه مکتب ایرانی نسبت به خرد است. سخن از این است که در مکتب ایرانی، خرد چیست ؟ و چون شاهنامه کتابی است که تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران را بیان کرده است، برای یافتن پاسخ پرسش خود که خرد در ایران به چه معنا و چم بوده است و چه چیز را روا و چه چیز را ناروا می دانسته است، به سراغ منبع آن یعنی شاهنامه می رویم که سرچشمه ی نوشتارهای خود شاهنامه همه ی تاریخ ایران است.
آخرین دیدگاهها