همان طور که در پیشتر نیز بارها گفته و تاکید داشتیم «شاهنامه کتاب تاریخ سیاسی، اجتماعی ایران است و همه مندرجات آن بیان رویدادهای واقعی و راستین است». یکی از چیزهایی که از شاهنامه وارد اصطلاحات حقوقی زمان ما شده، عبارت « پولشویی » است ! پولشویی واژه‌ای ‌است‌که‌ اکثر ‌مخاطبین این نوشتار به دفعات در رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی در مورد آن شنیده‌اند. اما نبود تعریفی جامع از آن باعث ایجاد دیدگاه‌های متفاوت از این ‌پدیده شده است. جرم انگاری این عمل و ارتباط آن با اقتصاد و علوم مـالی، سیاست، حکومت و … باعث‌ شده است‌که این جرم‌ یکی ‌از ‌مباحث حائز اهمیت حقوق جزا قلمداد شود. این اصطلاح و عبارت پولشویی برگرفته از شاهنامه است:

در زمان پادشاهی « همای » او به دلیلی (که جای ذکر وقایع تاریخی آن اینجا نیست) پور خود داراب را که کودکی چند مـاهه بود در یک گهواره‌ی خاص گذاشت و کنار گهواره را پر از زر و گوهرهای بسیار گران بها و شاهوار کرد و گهواره را در آب رودخانه انداختند که پایین‌تر مردمان در کنار آن آب از آن استفاده می‌کردند و مطمئن بودند که این گهواره‌ی برنده‌ی کودک و گوهران، به دست یکی از مردمان خواهد افتاد :

یکی خُرد صندوق از چوب خشک،                                         بکردند و بر زد بر او قیر و مشک

به زیـرانـدرش، بستر خـواب کرد،                                         میـانش پر از دُرّ خـوشاب کـرد

بسـی زرّ سـرخ، انـدر او ریخـتند،                                         عقیـق و زبـرجـد برآمیـختنـد.

ببستـند بـس گـوهری شـاهـوار،                                          به بـازوی آن کـودک شـیرخوار

ز پیـش هـمایش بـرون تاخـتند،                                          بـه آب فـرات اندر انـداخـتنـد

گهواره رفت تا رسید به جایی ‌که یک گازرخانه ‌(رخت‌شویی) بود. در آنجا گهواره ‌به سنگ ‌چرخـنده‌ی ‌دستگاه‌ رخت‌شویی‌گیر‌ کرد و مـرد گازر ‌(رختشو)‌ گهواره را دید، آن را از آب برگرفت و برگشاد. مرد کودک را به کمک همسر ‌خود به خوبی ‌نگهداری کرد و همه‌ی آن سرمایه‌ی آب آورده ! را نیز صاحب شده و هیچ از این باب سخن با کس نگفت. چندی بعد مرد گازر برای اینکه مبادا مامورین و حتی مردم پی به راز او ببرند که این همه سرمایه و پول را به یک باره از کجا آورده است، دست به عملیات پولشویی! زد. او ابتدا از محل خود کوچ کرد و حدود ششصد کیلومتر آن سوتر‌ منزل‌گرفت.‌ تا مردمان جای تازه که از از وضع نامساعد پیشین مالی او آگاه نبودند، کمتر به او ظنین باشند. دیگر اینکه به این اکتفا نکرده و جواهرات و سکه‌های خاص را تبدیل به کالاهای دیگر و به ویژه لباس‌های گران بها نمود:

بپیـمود ز آن مرز فرسنـگ شست                                        به شهری دگر، ساخت جای و نشست

به بیگانه شهر اندرون، ساخت جای                                       بـر آن سان که پرمـایه تر کـدخـدای

بـه جـایی کـه بُـد نامـور مـهتری،                                       فـرسـتـاد نـزدیـک وی گــوهـری،

از او بـستـدی جـامـه و سـیم زر،                                        چـنـین، تـا فـراوان نمـانْـد از گـهر !

جالب اینکه افزون بر کارهای بالا، مرد سرمایه‌دار در این شهر جدید نیز هم‌ چنان به کار گازری و رخت‌شویی ادامه داد تا مردمان گمان کنند او همه‌ی مخارج خود را از آن شغل در می‌آورد. حـتی همسرش به او می‌گوید:

که : « ما بی نیازیم، از این کارکرد،                                        توانگر شدی، گرد پیشه مگرد »

ولی مرد ‌گازر ‌می‌گوید: « برای اینکه پی به پول داری ما نبرند و از چگونگی آن جویا نشوند، باید هم چنان به ظاهر به کار رخت‌شویی ادامه دهم. ». از وقایع جالب تاریخ آن است که در دوران جدید نیز این نام گذاری بی ارتباط با شغل گازری یعنی رخت‌شویی نیست. چنانکه برخی ریشه‌ی واژه‌ی پولشویی را در مالکیت مافیا بر شبکه‌ای از رخت‌شوی خانه‌های ماشینی در ایالات متحده‌ی آمریکا دردهه‌ی ۱۹۳۰ می‌دانند.

مطالب جالبی می‌توان در شاهنامه یافت، منتهی می‌بایست شاهنامه شناس و حقوقدان و دارای دیدی باز نسبت به شاهنامه بود.